نور امید

معرفی کتاب و نرم افزارهای مذهبی

نور امید

معرفی کتاب و نرم افزارهای مذهبی

ندامتگاه قیامت (1)

جمعه, ۲۸ مهر ۱۴۰۲، ۰۸:۱۵ ب.ظ

مطالبی که در این پست ارائه می شوند مربوط به برنامه "درس هایی از قرآن" می باشد که در تاریخ 1402/06/30 توسط آقای قرائتی بیان شده اند. متن کامل این جلسه از سایت مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن gharaati.ir گرفته شده است و در صورت تمایل برای دانلود فایل ویدیویی یا صوتی این سخنرانی و همچنین شرکت در مسابقات این مرکز می توانید به سایت ذکر شده مراجعه فرمایید.

 

موضوع: ندامتگاه قیامت (1)
تاریخ پخش: 30/06/1402
عناوین:
1- قیامت، روز حسرت و پشیمانی
2- عذاب مضاعف، برای رهبران و پیروان منحرف
3- حسرت کوتاهی در کارهای خیر
4- تفریح و ورزش، برای لذت امروز و خدمت فردا
5- درخواست بازگشت به دنیا و جبران کوتاهی‌ها
6- ای کاش گفتن‌ها در قیامت
7- خطر انتظار ستایش در برابر کارهای نکرده

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

برنامه‌ی ما، درس‌هایی از قرآن بحث‌های مختلفی راجع به قیامت داشتیم، در این جلسه‌ی بیست و چند دقیقه‌ای بحث ندامتگاه، جاهایی که آدم که آدم می‌گوید: «کاش نبود، کاش نمی‌گفتم، کاش نمی‌رفتم، کاش نمی‌نوشتم، کاش امضا نمی‌کردم»، آیات ندامت زیاد است، من همان مقداری که در یک جلسه‌ی کوچک بتوانم چند آیه بگویم، می‌گویم، قصّه هم قصّه‌ی جدّی است.
1- قیامت، روز حسرت و پشیمانی
یکی از اسم‌های قیامت، حسرت است، «یَوْمَ الْحَسْرَة» (مریم/ 39)، ای کاش. شما الآن یک جنسی را می‌خری، زمینی، خانه‌ای، آپارتمانی، فرشی، ماشینی، موتوری، چیزی می‌خری، بعد می‌بینی که ارزان شد یا گران شد. اگر ببینی ارزان شد، غصّه می‌خوری، می‌گویی: «اِه، کاش صبر می‌کردیم، مثلاً حالا می‌خریدیم!» حالا این حسرت‌ها قابل جبران است، اسم قیامت، قیامت خیلی اسم دارد، قیامت ده‌ها اسم دارد، هر اسمش هم یک معنایی دارد، «یَوْمَ الْحِساب‏» (ص/ 26)، «یَوْمَ الْقِیامَة» (مریم/ 95 و …)، «یَوْمُ التَّغابُن» (تغابن/ 9)، «یَوْمَ التَّلاقِ» (غافر/ 15)، تلاق با ت دو نقطه؛ یعنی «تَلاقی»، ملاقات کردن. قیامت ده‌ها اسم دارد، هر اسمی‌اش، خودش یک بحثی است که این اسم اشاره به چه چیزی است، خداوندی که هزاران اسم در دعای جوشن کبیر دارد، قیامت هم اسم‌های زیادی دارد، یکی از اسم‌هایش «یَوْمَ الْحَسْرَة» است، آدم حسرت می‌خورد.
در دنیا آدم وقتی غصّه می‌خورد، دست‌هایش را به هم می‌مالد، کاش زبانم بند می‌آمد، کاش پایم می‌شکست، نمی‌رفتم فلان مجلس، «یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ» (کهف/ 42)، یعنی باغ سرسبز و مزرعه‌ی سرسبزی بوده، به فقرا نمی‌داده، زکات نمی‌داده، خمس نمی‌داده، آنجا یک وقت می‌بیند همه‌ی اموالش که دود شده، می‌بیند، می‌گوید: «یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ»، «یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ» یعنی دست‌هایش را همچینی می‌کند. گاهی پشیمانی و ندامتگاه جوری هست که دو تا دستش را گاز می‌گیرد، آخر آدم این‌طوری است، آدم وقتی ناراحت شد، انگشتش را گاز می‌گیرد، وقتی خیلی ناراحت شد، دو تا انگشتش را گاز می‌گیرد، وقتی خیلی عصبانی شد، چهار تا انگشت‌هایش را گاز می‌گیرد. یک آیه داریم می‌گوید دو تا دستش را، ده تا انگشتش را گاز می‌گیرد، یعنی دست‌هایش را روی هم می‌گذارد، «یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‏ یَدَیْهِ» (فرقان/ 27)، «یَدَیْهِ» یعنی دو تا دستش را، «یَعَضُّ» با عین و ضاد یعنی گاز می‌گیرد، «عَلى‏ یَدَیْهِ» دو تا دستش را با هم، این دیگر اوج حسرت است. «یَوْمَ الْحَسْرَة»، چرا عاقل کند کاری، که باز آرد پشیمانی؟! این چه کسی بود با او رفیق شدم؟! این چه فیلمی بود دیدم؟! این چه مقاله و مجلّه‌ای بود خواندم؟! این چه بله‌قربانی بود، به چه کسی بله‌قربان گفتم؟!
2- عذاب مضاعف، برای رهبران و پیروان منحرف
یک آیه داریم روز قیامت مستضعفین، مستضعفین جهنّمی‌ها، مستضعف هم جهنّم می‌رود، هم مستکبر می‌رود که تکبّر کرده، هم مستضعف می‌رود که کوتاهی کرده، می‌گویند که: «ضِعْفاً مِنَ النَّارِ» (اعراف/ 38)، عربی‌هایی که می‌خوانم، قرآن است، «ضِعْف» مثل همان«ضَعف»، می‌گویند فلانی «ضَعف» کرده، «ضِعْف» یعنی دو برابر، می‌گوید: «ضِعْفاً مِنَ النَّارِ» (اعراف/ 38)، عذابی دو برابر به این بدهید، قرآن جواب می‌دهد، می‌گوید: «لِکُلٍّ ضِعْفٌ» (اعراف/ 38)، هر دویتان دو برابرید.
علّامه در تفسیر می‌گوید: «هر دو چرا دو برابرند؟»، می‌گوید: «مستکبرین دو برابرند، چون هم کج رفتند، هم جامعه را کج بردند، این مال دانه درشت‌ها؛ مستضعفین چرا دو برابرند؟ مستضعفین هم کج رفتند، هم به خاطر کفی که زدند، تشویقی که کردند، مستکبرین را هی تقویت کردند.» نمی‌شود نخ به سوزن بگوید که: «تقصیر تو بود سفت بودی، خب من آهن بودم و تیز بودم و در پارچه فرو رفتم، تو را هم عقب خودم بردم، تو چرا این‌قدر شل بودی که عقب من آمدی؟!» خدایا مستکبرین دوبله، خدا می‌گوید: «لِکُلٍّ ضِعْفٌ» (اعراف/ 38)، برای هر دویتان دوبله.
یک بار دیگر من تکرار می‌کنم، نصفش را من می‎‌گویم، نصفش را شما بگویید: «مستکبرین دوبله، چون هم کج رفتند، هم عدّه‌ای را کج بردند. مستضعفین دوبله، دو برابر، چرا؟ برای این‌که مستضعفین هم کج رفتند، هم با تشویق کج‌روها را تقویت کردند و لذا داریم که: «فَلا تَقْعُدْ» (انعام/ 68)، آیه‌ی قرآن است، می‌گوید اگر در یک جلسه‌ای دارد گناه می‌شود، نباید بنشینی، «لا تَقْعُدْ» (انعام/ 68)، یعنی نباید بنشینی. نشستی تا آخر فیلم را دیدی، تا آخر حرف را …، می‌دانستی رفاقت با این عاقبتش چه می‌شود. آخر آدم انتخاب همسر را در پارک می‌کند؟! در پارک هم جای انتخاب همسر است؟! او از آن کوچه آمده و او هم از آن خیابان آمده، آنجا هم همدیگر را می‌بینند و بعد هم یک بستنی می‌خورند و آغاز گفت‌و‌گو شروع می‌شود. انتخاب همسر یعنی سرنوشت نسل آینده، با یک بستنی، با یک پارک، خیلی ساده؟! یا مثلاً دوستش دارم، خب حالا این دوستش دارم، مبنای این دوستی‌ چیه؟ کمالی دارد، دوستش داری؟ یا ماشینش قشنگ است، دوستش داری؟ آن وقت وقتی برای ماشین و خانه و پول و شکل و این‌ها شد، این‌ها همه عوض می‌شود، زیبایی با یک مرضی تب می‌کنی، رنگش عوض می‌شود، خوشگلی فردا برادر تو ازدواج می‌کند، خواهر تو ازدواج می‌کند، می‌بینی اِه، همسرش از همسر تو خوشگل‌تر هست! می‌گویی: «من با کی بود ازدواج کردم؟!» وقتی به خاطر زیبایی شد، زیبایی از بین می‌رود، ماشین، مدلش عوض می‌شود، ساختمان کهنه می‌شود، می‌گویند: «این ساختمان دیگر مال پنجاه سال پیش است»، مدل خانه و زندگی عوض می‌شود. مواظب باشیم کاری نکنیم که به چه کنم چه کنم، بیفتیم. یکی از اسم‌های قیامت، «یَومَ الحَسرَة» است.
3- حسرت کوتاهی در کارهای خیر
آیه‌ی دیگر چه هست؟ آیه‌ی دیگر قرآن می‌فرماید: «أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ» (بقره/ 167)، یعنی عملش حسرت می‌شود. فکر هم نکنیم که اگر این پول را خرج نکنیم، در جیبمان می‌ماند، من این حدیث را باز هم خوانده‌ام، بگذارید یک بار دیگر بخوانم، سه تا حدیث می‌خوانم، هر حدیثی بیست ثانیه، یعنی سه تا حدیث‌هایم، سه تایش یک دقیقه می‌شود:
بیست ثانیه‌ی اوّل، امام جواد فرمود: «کسانی که خمس می‌دهند، من امام جواد ضامنم که مالشان کم نشود.» درست است ده میلیونت را دو میلیونش را خمس دادی، هشت میلیون می‌شود، کم شد امّا جای دیگر جبران می‌شود، اسم خدا «جبّار» است، یعنی جبران می‌کند.
بیست ثانیه‌ی دوّم، امام کاظم فرمود: «اگر پولی را به‌جا خرج نکنی، صحنه‌ای برایت پیش می‌آید، دو برابرش را در راه بی‌جا خرج می‌کنی.» (تحف العقول، ص 408) یعنی به یک آدم خوب کمک نکردی، زندگی همچین تابت می‌دهد که دو برابر همین را خرج آدم بد بکنی.
بیست ثانیه‌ی سوّم، امام رضا فرمود: «کسانی که به حق پول خرج نمی‌کنند، ما به آن‌ها دعا نمی‌کنیم.» (الکافی، ج ‏1، کتاب الحجّة، أَبْوَابُ التَّارِیخ‏، بَابُ الْفَیْ‏ءِ وَ الْأَنْفَالِ وَ تَفْسِیرِ الْخُمُسِ وَ حُدُودِهِ وَ مَا یَجِبُ فِیه‏، ح 25، ص 547 و 548) تمام شد، رفت.
«أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ» (بقره/ 167)، کارهایش باعث حسرت شد. اگر بناست یک چیزی را حفظ کنیم، یک چیز خوبی حفظ کنیم. افرادی حافظه دارند، خدا حافظه‌ی قوی به آن‌ها داده، حفظ هم می‌کنند امّا یک چیزهای غیر مفید، ما که می‌توانیم، ما این همه شاعرهای حکیم داریم، شعرهایشان براساس حکمت و نصیحت و بصیرت و دعوت به خداست. شما نگاه کن، این شعر چه‌قدر قشنگ است: «هر نفسی که فرو می‌رود، ممدّ حیات است»، ممدّ حیات است، یعنی ادامه‌ی حیات، «ممد» یعنی ادامه، ادامه‌ی زنده بودن ما به این است که هوا در ریه برود، «و چون برمی‌گردد»، از آن طرف که اکسیژن رفت، کربن برمی‌گردد، «مفرّح ذات»، اگر کربن بماند، اذیت می‌شویم. با نفس رفتن در ریه، ادامه‌ی حیات داریم، با برگشتن کربن، احساس راحتی می‌کنیم. «پس در هر نفسی دو نعمت موجود و بر هم نعمتی شکری واجب»، بعدش شعر می‌گوید: «از دست و زبان که برآید، کز عهده‌ی شکرش به درآید»، حالا این سعدی است که مرد حکیمی بوده است و این شعر را و خیلی از شعرهای دیگر را گفته.
امام صادق فرمود: «در هر نفسی چند هزار نعمت است»، نه دو نعمت؛ یعنی بنده که نفس می‌کشم، این برگ درخت بالای سر من هم کمک می‌کند، چون من اکسیژن می‌گیرم، کربن می‌دهم، اگر این کربن را تبدیل به اکسیژن نکند، نمی‌توانیم نفس بکشیم، پس باید ما با درخت‌ها هماهنگ باشیم، ما اکسیژن می‌گیریم، کربن می‌دهیم، او کربن را می‌گیرد، اکسیژنش می‌کند. امام صادق می‌فرماید: «در هر نفسی چند هزار نعمت است.»
4- تفریح و ورزش، برای لذت امروز و خدمت فردا
آخر انسان در این همه غفلت، بعد عمرش را صرف چه می‌کند، می‌نشیند مثلاً یک جدول‌هایی حل می‌کند که حالا وقتی حل شد، چه می‌شود؟ وقتی حل نشد، چه می‌شود؟ بیش‌ترش سرگرمی است. تفریح هم که می‌کنیم، یک تفریح مکتبی بکنیم، یک تفریح حکیمانه. حالا در آستانه‌ی باز شدن مدارس هم هستیم. ورزش ما باید یک ورزشی باشد، اسلام برای ورزش دو تا قانون گفته ورزشتان این باشد: «امروز لذّت، فردا خدمت.» این ورزش اسلامی است. شنا، شنا امروز یک تفریح است، فردا هم کسی که شنا بلد بود، می‌تواند خودش را نجات بدهد، دیگران را هم نجات بدهد. دیگر چی؟ تیزاندازی، آموزش‌های نظامی هفته‌‌ی دفاع مقدّس است، آموزش‌های نظامی را بروی یاد بگیری، امروز یک سرگرمی است، فردا هم کسی که اسلحه بلد باشد، می‌تواند از خودش و ناموسش و کشورش دفاع کند. اسب‌سواری، موتورسواری، ماشین‌سواری، آموزش رانندگی، امروز یک سرگرمی مفیدی است، فردا هم کسی که راننده هست، می‌تواند به جامعه خدمت بکند، امروز لذّت، فردا خدمت.
جایزه‌اش چی؟ جایزه‌اش تولید. حضرت وقتی مسابقه‌‌ای بین مسلمان‌ها ایجاد می‌کرد، به برنده‌ها ابزار تولیدی می‌داد، سکّه و مِکّه و این‌ها نمی‌داد یا شتر حامله می‌داد یا درخت خرمای باردار؛ شتر حامله تولید شیر، تولید گوشت، تولید کرک، حمل و نقل اثاثیه، همه‌ی این‌ها در تولید شتر است، شتر حامله، تولید مشابه خودش، یعنی شتر، شتر را می‌زاید. دیگر چی؟ درخت خرما، درخت خرما سایه‌اش، برگش، خرمای خشکش، خرمای تازه‌اش، چوبش، کربن‌گیری‌اش، اکسیژن پس دادنش. جایزه می‌دهی، خب حالا این آقا، این دولت فعلی بیاید این کار را بکند، بیاییم بگوییم که هر کس برنده شد، پرچم جمهوری اسلامی، در هر کشوری، به هر دلیلی بالا رفت، به قهرمانش، یک قطعه زمین بدهیم، مشکل مسکنش را حل کنیم.
این بنده خدا که در تنهایی دست خالی دوید، رفت تروریست شاهچراغ را گرفت، این را می‌خواستند جایزه‌اش بدهند، از شیراز به تهران آورند، اگر اشتباه نکنم، چهل و پنج تا قاب به او دارند، این اتاق نداشت، قاب‌ها را داخلش بگذارد، از یک نفر پرسید: «با قاب‌ها چه کنم؟!» گفت: «ببر در موزه‌ی شاهچراغ بگذار!» آخر کسی که زن دارد، بچّه دارد، شغل ندارد، خانه ندارد، استخدام ندارد، قاب به او می‌دهید، جا ندارد که قاب را بگذارد. مشکلش را حل کنید، البتّه به فکر افتادند و به فکر هم بودند قبلاً، منتها تلفن ما هم شاید بی‌اثر نبود.
«شَرَّ النَّدَامَةِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» (تفسیر القمی، ج ‏1، ص 291)، این هم یک حدیث است، بدترین جاهای پشمیمانی، قیامت است، نمی‌شود برگشت.
5- درخواست بازگشت به دنیا و جبران کوتاهی‌ها
آیه‌ی سوّم، قرآن می‌فرماید که: «لَوْ أَنَّ لی‏ کَرَّةً فَأَکُونَ مِنَ الْمُحْسِنینَ» (زمر/ 58)، «کَرَّة» یعنی تکرار، اگر تکرار بشود من به دنیا برگردم، از سر زندگی را شروع کنیم، «فَأَکُونَ مِنَ الْمُحْسِنینَ»: من نیکوکار می‌شوم، خدایا من را به دنیا برگردان، این سفر آدم خوبی می‌شوم.
آیه‌ی بعد: «وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی‏ أَصْحابِ السَّعیرِ» (ملک/ 10)، «لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ»: اگر می‌شنیدیم، به ما گفتند ولی گوش ندادیم، گفتند: «حجاب واجب است»، برو بابا! «بلند شو نماز بخوان»، برو بابا! «آقا، مال مردم را بده»، برو بابا! از کجایش آورده! توجیه گناه هم خیلی گناه است، نمی‌گوید: «من دزد هستم، من مال مردم را دارم اختلاس می‌کنم»، می‌گوید: «از کجایش آورده، او از کجایش آورده»، نمی‌گوید: «من چه کردم». اگر «لَوْ أَنَّ لی‏ کَرَّةً»: اگر زندگی تکرار می‌شد، برمی‌گشتم از نو زندگی می‌کردم، «فَأَکُونَ مِنَ الْمُحْسِنینَ» (زمر/ 58).
آیه‌ی دیگر: «لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ»، اگر گوش می‌دادم یا تعقّل می‌کردم، «ما کُنَّا فی‏ أَصْحابِ السَّعیرِ» (ملک/ 10)، امروز اینجا بدبخت نمی‌شدم.
چند تا آیه داریم ندامت‌ها با «آیا» می‌شود:
– «هَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ؟» (اعراف/ 53)، پناه بر خدا، «هَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ؟»: ما شفیع دیگر نداریم؟! هیچ کس نیست به فریاد ما برسد؟! می‌گویند: «نه».
– «هَلْ إِلى‏ مَرَدٍّ مِنْ سَبیلٍ؟» (شوری/ 44): می‌شود برگردیم؟ می‌گویند: «نه». چرا همچین شدید؟ می‌گویند: «غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا» (مؤمنون/ 106)، من خدا را قبول داشتم ولی شقاوت غلبه کرد و لذا گفتند: «اگر گناه کردی، سریع برو مسجد، نماز بخوان، آن نماز گناه را پاک می‌کند.»
یک جوانی قبل از انقلاب کلاس‌ها ما می‌آمد. یک مدّتی نیامد و خب کلاس‌های من هم چهل، پنجاه تا دور هم، حدود سی، چهل تا غالباً بودند. یک روز او را دیدم، گفتم: «نمی‌بینمت»، گفت: «من دیگر به درد جلسه‌ی مذهبی نمی‌خورم! گول خوردم، رفیق بد گرفتم، منحرف شدم، فلان فیلم را دیدم، چی دیدم.» گفتم: «همین منطق تو، منطقی است که شیطان می‌خواهد، شیطان می‌خواهد گولت بزند، یک خلافی بکنی، بعد بگوید مسجد نمی‌خواهد بروی، برو آن کارت را تعطیل کن.» یا مثلاً می‌خواهد سیگاری‌ات کند، اوّل می‌گوید: «حالا آدم با یک لب، با یک سیگار، با یک بست تریاک، معتاد نمی‌شود، غصّه نخور.» یک کسی می‌گفت: «من نود سال است تریاک می‌کشم، هنوز هم معتاد نشدم!» پس معتاد چه چی هست؟ همین معتاد است. کسی در جنگل رفته بود، جنگل را ببیند، می‌گفت: «این درخت‌ها نمی‌گذارند من جنگل را ببینم؟!» خب همین درخت‌ها جنگل است دیگر. نود سال است معتادی، می‌گویی هنوز معتاد نشدم؟! البتّه شوخی می‌کنند. یک کسی خوابش برده بود، به او گفتند: «چرا خوابی؟!» گفت: «خواب نیستم»، گفتند: «چشم‌هایت هم است!» گفت: «من چشم‌هایم را هم می‌گذارم که خواب توش نرود!» توجیه می‌کنیم. «هَلْ إِلى‏ مَرَدٍّ مِنْ سَبیلٍ؟» (شوری/ 44): می‌شود برگردم؟ نه، «هَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ؟» (اعراف/ 53): واسطه‌ای هست من را شفاعت کند؟ نه. پناه بر خدا.
آیه‌ای دیگر: «فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً» (سجده/ 12)، می‌گوید خدایا من را برگردان، این سفر آدم خوبی می‌‌شوم. قرآن به این‌هایی که می‌گویند: «ما را برگردان، خوب می‌شویم»، می‌گوید: «نه، بر هم گردید، همینید که هستید، «لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ» (انعام/ 28)»، اگر به دنیا هم برگردند، همان کارها را تکرار می‌کنند. ما در دنیا چند دفعه گیر کردیم؟ گیر کردیم، گفتیم: «خدایا اگر این گیر حل بشود، چنین و چنان می‌کنیم»، گیرمان برطرف شده، نکردیم، «یُوفُونَ بِالنَّذْرِ» (انسان/ 7)، نذر می‌کنیم ولی وقتی خرمان از پل گذشت، فراموش می‌کنیم. می‌گویند خدایا ما را برگردان ولی قرآن جواب می‌دهد، می‌گوید بر هم گردید، همینید که هستید، «فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً»، «لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ».
یک جا می‌گوید: «رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ» (مؤمنون/ 107)، خدایا ما را از قهر خودت، از دوزخ «أَخْرِجْنا»: خارج کن، «فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ»: اگر این سفر دومرتبه ما بد کردیم، ما ظالم هستیم. می‌گویند یک بار دیگر، یک فرصت دیگر به ما بده. مثل بچّه‌ای که امتحانش رد شده، به استاد می‌گوید: «آقا یک فرصت دیگر، دو ماه دیگر، ده روز دیگر من بیایم یک بار امتحان بدهم.» من را برگردان، من آدم خوبی می‌شوم. می‌گویند: «فایده ندارد.» خیلی ندامتگاه زیاد است.
6- ای کاش گفتن‌ها در قیامت
یک آیه در قرآن داریم، می‌گوید: «یا لَیْتَ بَیْنی‏ وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ» (زخرف/ 38)، انسان وقتی با طرفش روبه‌رو می‌شود که او این را به گناه وادار کرد، ‌می‌گوید: «ای کاش تو آن طرف دنیا بودی، من این طرف دنیا»، «بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ»، یعنی یک سمتمان مشرق بود، یک سمتمان مغرب، کاش فاصله‌ی مشرق و مغرب بین ما بود، من با تو دوست نمی‌شدم. حالا امروز یک غذایی است، نمی‌دانم ساندویچی، بستنی، فیلمی، سینمایی، تو را مهمان کرد یک باغی، بوستانی، یک جلسه‌ی عیش و نوشی درست کرد، این‌ها ممکن است حسرت هم باشد، اگر در راه خدا نباشد. اسلام با تفریح مخالفت نمی‌کند. یک روز امام صادق را دیدند که در باغ‌ها دارد قدم می‌زند، گفتند: «آقا چه عجب؟!» فرمود: «آمدم استراحت کنم»، «نُزْهَة»، «نُزْهَة»، نزاهت، یعنی آمدم تفریح کنم. اسلام با تفریح مخالف نیست. به قول امام، امام رضوان الله تعالی علیه وقتی وارد ایران شد، می‌گفت: «ما با سینما مخالف نیستیم، با فیلم بد مخالفیم، سینما یک هنر است، فیلم بد است که ممکن است این‌ها را منحرف کند.»
چند تا از حسرت‌ها با «یا لَیْتَنی‏» است، پنج، شش تا «یا لَیْتَنی» در قرآن هست، برایتان بخوانم. «یا لَیْتَنی‏ لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً» (کهف/ 42)، کاش کسی را شریک خدا قرار نمی‌دادم. شعار منافقین این بود: «به نام خدا و خلق خدا»، «به نام خدا» توحید است، «به نام خدا و خلق خدا» این شرک است.
می‌گویند: «هم خدا را می‌خواهد، هم خرما را»، این هم یک قصّه‌ای دارد، برایتان بگویم. زمان جاهلیت بت چوبی، بت سنگی، یک بت هم از خرما درست کردند. مقدار زیادی خرما آورند، هسته‌اش را بیرون آوردند، خرما را خمیر کردند، یک مجسّمه مثل آدم برفی که درست می‌کنند، آدم خرمایی درست کردند و راستش گریه می‌کردند، می‌گفتند: «خدا این است!» خدا می‌گوید: بابا، با دست خودت تراشیدی، «أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ؟!» (صافّات/ 95)، با دست خودت می‌تراشی، حالا راستش اشک می‌ریزی؟! قحطی شد، هر چه داشتند خوردند، گفتند: «آقا چند کیلو خرما خشک است، تبر آوردند این خرمای خشک را تکّه تکّه کنند، آب بزنند، نرم شود، بخورند.» گفتند: «بابا، تو خدا را می‌شکنی، می‌خوری؟!» گفت: «خدا نیست که خرماست» رفتند بخورند، گفتند: «خداست»، عقب آمدند، دیدند گرسنه‌شان است، گفتند: «نه، خدا نیست، خرماست!» گفتند: «هم خدا را می‌خواهد، هم خرما را»، این مَثَل از آنجا هست.
کسی را پهلوی خدا نگذارید، پهلوی امام‌ها هم کسی را نگذارید. مرحوم آیت الله عظمای صافی یک قصّه‌ای نقل می‌کرد، می‌گفت آقای بروجردی، آقای بروجردی تقریباً استاد همه‌ی مراجع بود. علما دو تا خانه دارند، یک خانه هست که خانواده و زن و بچّه‌اش زندگی می‌کند، یک خانه هم هست مردم می‌آیند و می‌روند، سؤال و جواب و … این دو تا خانه به هم در دارد، یکی را بیرونی، یکی را اندرونی می‌گویند. می‌گفت: «ایشان در اتاق خانوادگی بی‌حال بود، زیر کرسی مثلاً خوابیده بود. یک نفر در خانه‌ی بغلی که مردم جمع شده بودند، گفت: «برای سلامتی آقا امام زمان و آیت الله عظمای بروجردی صلوات.» تا این را شنید، آقای بروجردی عصایش بغلش بود، برداشت کوبید به در، محکم، زد زد زد! آمدند، گفتند: «آقا چیه؟!» گفت: «چه کسی بود صلوات ختم کرد؟» گفت: «آقا، یکی از این‌هایی که روضه آمدند، گفتند صلوات ختم کنیم، مگر طوری شده؟!» گفت: «به من گفت برای سلامتی امام زمان و آقای بروجردی، چرا اسم من را پهلوی امام زمان می‌گذارید؟! حساب امام زمان جداست. آدم نمی‌گوید بگوید که برای سلامتی خورشید و سلامتی لامپ، لامپ نور است، خورشید هم نور است ولی این‌ها تفاوت دارد، چرا اسم من را پهلوی امام زمان گذاشتید؟» پهلوی خدا نمی‌شود چیزی را آورد، من هم شما را دوست دارم، هم خرما را. این خیلی مهم است. آقای بروجردی این‌طور دفاع کرد که از من تجلیل نکنید، این تجلیل را قبول ندارم.
از مقام معظّم رهبری هم مشابهش نقل شده که ایشان در یک هواپیما قاطی مردم داشت می‌رفت، دید این مهماندارهای هواپیما گفتند: «با سلام به روح کبیر رهبر عزیز امام خمینی و مقام معظّم رهبری»، ایشان فرمود: «چرا من را می‌گویید؟ شما برای شادی روح امام و سلامتی مسافرها صلوات بفرستید، برای سلامتی من نفرستید.»
امیرالمؤمنین می‌گوید: «آدم متّقی کسی است که وقتی تعریفش را می‌کنی، ناراحت بشود»، «إذا مُدِحَ»، ناراحت بشود که چرا مردم تعریف من را می‌کنند. وای به کسانی که طی می‌کنند که ما می‌آییم به شرط این‌که به ما این لقب را به ما بدهند، اگر آن لقب را ندهند، برایشان سنگین است.
7- خطر انتظار ستایش در برابر کارهای نکرده
ما چهار رقم آدم داریم، ببینید شما از کدام‌ها هستید، من از کدام‌ها هستم:
1- آدم‌هایی که هم کار می‌کنند، هم ستایش می‌شوند. این‌ها هم هم، هم کار می‌کنند، هم مورد تشکّرند، خب این عیبی ندارد، کار کرده، از او تشکّر می‌کنند. قرآن هم به پیغمبر می‌گوید: به آن‌هایی که زکات می‌دهند، درود بفرست، «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً»: از مردم صدقه، زکات بگیر، «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ» (توبه/ 103)، هم کار، هم تشکّر، این خوب است؛
2- بعضی‌ها که نه کار می‌کنند، نه کسی از او تشکّر می‌کند، این که هیچی؛
3- بعضی‌ها کار می‌کنند، می‌گویند: «اسم من را نبرید»، این‌ها مخلص هستند؛
4- بعضی‌‌ها کار نکرده، می‌گویند: «اسم من را ببرید».
یک بار دیگر می‌گویم، با هم ببینیم. هم کار، هم تشکّر، این عیبی ندارد؛ نه کار نه تشکّر، این هیچی، بی‌خاصیت است؛ کار می‌کند، می‌گوید اسم نبرید، مخلص است؛ کار نمی‌کند، می‌گوید اسم ببرید. آن وقت این آخری که کار نکرده، می‌گوید اسم من را هم ببرید، قرآن می‌گوید احتمال ندهید این روسفید بشود، قطعاً روسیاه است، آیه‌اش این است: «یُحِبُّونَ»، یعنی دوست دارد؛ «أَنْ یُحْمَدُوا بِما لَمْ یَفْعَلُوا» (آل عمران/ 188): دوست دارد ستایش بشود به چیزی که انجام نداده، به کارهای نکرده می‌گوید اسم من را هم ببرید، ما هم بودیم، ما انقلاب کردیم، مثلاً دو بار در زمان شاه در راهپیمایی آمده، همه‌اش می‌گوید ما انقلاب کردیم، آدم‌هایی هستند که چند تا شهید دادند، این شب‌ها، پنج دقیقه‌های قبل از بیست و سی، خانواده‌ها را نشان می‌دهد که چه ایثارهایی کردند و می‌گویند: «نه، اسم ما را نبرید.» خلاصه یکی از اسم‌های قیامت، ندامت است، پشیمان خواهیم شد.
یک دعا می‌کنم، آمین بگویید: خدایا به آبروی آن‌هایی که پشیمان نیستند، یعنی کار کردند و با اخلاص کار کردند، دل ما را از علاقه‌های منحرف کننده پاک کن، همه‌ی ما را، برای همیشه، در همه کار، در راه مستقیم قرار بده و قیامت را روز حسرت و خسارت و پشیمانی ما قرار نده.
هفته‌ی دفاع مقدّس را تبریک می‌گوییم، تشکّر می‌کنیم، برای شادی روح شهدای عزیز صلوات، اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد.

«و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی